دروگبا
دوستان و خانواده، او را «تيتو» صدا ميزدند. تيتو در پنج سالگي كشورش را ترك كرد و به شهر «برست» در بريتاني رفت. دروگبا بيشتر عمر خود را در نقل و انتقال گذرانده است. بيشترين زماني كه يك جا زندگي كرده پنج سال بوده و آن پنج سال ابتداي زندگياش در ساحل عاج ميباشد. از آن زمان تاكنون بيش از چهارده شهر عوض كرده است. او تمام اين چهارده شهر را به ياد دارد ولي هيچ يك از اين نقل و انتقالات براي او به يادماندنيتر از اولين سفرش به فرانسه نيست.
والدين دروگبا به خاطر مشكلات مالي نميتوانستند همراه پسرشان به فرانسه سفر كنند. دروگبا در حالي كه از پنجره به هواي باراني چلسي نگاه ميكند آن روز آفتابي غم گرفته را به خاطر ميآورد و ميگويد: كاملا يادم هست. مجبور بودم تنها سفر كنم. فقط پنج سالم بود يادم ميآيد يك پلاكارد كه اسمم روي آن نوشته شده بود دور گردنم قرار داشت. مهماندار از من مراقبت ميكرد. خيليخيلي سخت بود. وقتي به فرانسه رسيدم هر روز گريه ميكردم. نه به خاطر اينكه در فرانسه بودم بلكه به اين خاطر كه آن همه از پدر و مادرم فاصله داشتم. دلم برايشان خيلي تنگ شده بود.
ديديه سه فصل به همراه عمويش از باشگاهي به باشگاه ديگر ميرفت و در كنار فوتبال به درس و مدرسهاش هم ميرسيد. او پس از سه سال دوري از كشور در هشت سالگي به آغوش خانوادهاش برگشت. ديديه سه سال متمادي پدر و مادرش را نديده بود پس از بازگشت به شهرش، دوستان قديمياش را دوباره ديد. او و دوستانش با هم مسابقه فوتبال ترتيب ميدادند و در يك محوطه پاركينگ در نزديكي خانهشان بازي ميكردند. سه سال ديگر هم گذشت و در سال 1989 كشور گرفتار بحران اقتصادي شديدي شد. پدر و مادر ديديه قربانيان اين بحران شدند و كار خود را از دست دادند. آنها تصميم گرفتند به خاطر آينده پسرشان دوباره او را به فرانسه بفرستند تا زيرنظر عمو ميچل اميچل گوبا كه يك فوتباليست حرفهاي بود به تمرينات فوتبال بپردازد و ديديه بار ديگر به شمال فرانسه رفت و در همان جا بود كه ديديه به نخستين باشگاه حقيقي خود پيوست. اوايل در دفاع راست بازي ميكرد ولي عمويش از اين موقعيت راضي نبود. ميچل گوبا به ديديه ميگفت: «تو آن عقب چه كار ميتواني بكني؟ مردم فقط به مهاجمها نگاه ميكنند.» ديديه جوان به توصيه عمو گوش كرد و از آن پس مهاجم وسط تيم شد.
او اول در ابويل و بعد در توركوئين بازي ميكرد و هر جا عمويش ميرفت او هم به اجبار با او ميرفت. در سال 1991 در حالي كه تيتو ديديه سيزده سال داشت به بريتاني برگشت. در همان سال بود كه پدر و مادر ديديه هم تصميم گرفتند به فرانسه نقل مكان كنند. ديديه كه در آن زمان به سن نوجواني رسيده بود بدون اينكه بداند، نظم زندگياش را فراموش كرد و ناگهان دريافت او كه زماني شاگرد اول كلاس بود حالا يك سال رفوزه هم شده است. پدر و مادرش بلافاصله عكسالعمل نشان دادند و يك سال او را از بازي فوتبال محروم كردند. در سال 1993 به شهري در نزديكي پاريس رفتند و او به همراه شش خواهر و برادرش در يك خانه سكني گزيدند. ديديه در آن زمان 15 سال داشت. در همان سال بود كه با باشگاه siolaveL پيوست و پس از امضاي قرارداد با اين باشگاه در حومه پاريس بود كه كمكم ديديه دروگباي جوان توانست نام خود را به گوش دنياي فوتبال برساند.
آغاز بازي حرفه اي:
ديديه در siolaveL خيلي زود تحت نظر و تعليم «سربنكو رپسيس» مربي سابق اهل يوگسلاوي كه مربي فني باشگاه بود قرار گرفت و از همان ابتدا خيلي خوب ظاهر شد. رپسيس درباره او ميگويد: «او مثل همتيميهاي ديگرش شبها به كلوپهاي شبانه نميرفت. خيلي عاقل بود. با استعداد هم بود.» مرد جوان ساحل عاجي خيلي زود توجه پاريس را به خود جلب كرد. او ستاره تيم فوتبال زير هفده سال با مربيگري كريستين پورنين شد. اين مهاجم سياهپوست در دو فصل متوالي سي گل به ثمر رساند و آنقدر خوب كار كرد و حس اعتماد مربيان را برانگيخت كه سال بعد او را عضو تيم اول باشگاه كردند.
مهاجم خوش تكنيك:
ديديه همچنان شاگردي ميكرد و به ويژه ميآموخت كه صبور و پرحوصله باشد و به تصميمات مربي احترام بگذارد. با اينكه از نظر «رپسيس» بهترين بازيكن تيم بود ولي مربي جديدش به او اعتماد كافي نداشت و بيشتر اوقات بايد روي نيمكت ذخيرهها مينشست. او در يك بازي فقط ده دقيقه وارد زمين شد ولي در همان مدت كوتاه يك گل روانه دروازه كرد. با اينكه زمان كمي را در زمين ميگذراند و كمتر فرصت داشت هنرهاي خود را به نمايش بگذارد ولي باز هم علاقه و توجه باشگاههايي مثل «گوينگام»، «لمنس»، «لنس» و «پاري سن ژرمن» را جلب كرد. در همان زمان براي نخستين بار به طور جدي مصدوم شد. در يكي از بازيها پاي ديديه شكست و در گچ رفت اما اين شكستگي پا باشگاه لمنس را از خريد او منصرف نكرد و آنها با وجود مصدوميت، خواهان اين مهاجم بودند. بدين ترتيب بود كه ديديه چمدانهايش را بست و به منطقه «سارت» فرانسه رفت و در نوزده سالگي يك فوتباليست حرفهاي شد.
دروگبا در تيمهاي «لمنس»، «گوينگام» و «المپيك مارسي» بازي حرفهاي كرد و سرانجام در سال 2004 به تيم مطرح چلسي راه يافت. او در اواخر فصل بازيهاي آن سال با قيمت 24 ميليون پوند كه در زمان خود بيشترين قيمت محسوب ميشد به چلسي پيوست و پس از آن بود كه شوچنكو با سي ميليون پوند به اين باشگاه رفت و ركورد دروگبا را شكست. دروگبا هنوز هم در مارسي طرفداران بسياري دارد. تماشاچيان فوتبالدوست آن باشگاه هنوز هم نام او را فرياد ميزنند و پيراهنش در سالن باشگاه مارسي بر ديوار است.
يك فوتباليست محبوب:
مردم ساحل عاج عاشق دروگبا هستند هر بار كه به وطنش باز ميگردد، خبرنگاران و مردم او را محاصره ميكنند و خبر رسيدن او اولين اخبار راديو و تلويزيون ميشود. «دروگبا سايت» كه به معناي «دروگبا شدن» است يك پديده فرهنگي است كه به خاطر او ساخته شده است. او ميگويد: «دروگبا سايت! آن موسيقي درباره من است. درباره موفقيتهاي من در چهار سال گذشته يعني از زمان اولين حضورم در تيم ملي. ارتباط خاصي بين موسيقي و فوتبال وجود دارد. موسيقي دروگبا سايت هنوز هم محبوب است. من هم آن را خيلي دوست دارم و به آن احتياج دارم. به خصوص قبل از مسابقات مهم حتما به آن گوش ميدهم. در چلسي هميشه قبل از شروع بازي در اتاق رختكن به آن گوش ميدهم.» ديديه دروگبا يكي از خريداران عمده پيراهن چلسي است. او ميگويد: «از فروشگاههاي چلسي بپرسيد آنها به شما ميگويند كه من همه پيراهنهايشان را ميخرم! هر وقت به ساحل عاج برميگردم هميشه بايد يك عالمه پيراهن با خودم ببرم چون تمام دوستان و اقوامم از من پيراهن چلسي را ميخواهند.»
زندگي خصوصي:
سال 1999 سال بزرگي براي دروگبا بود. در آن سال او و همسرش «الا» زني اهل «مالي» كه دروگبا اولين بار او را در پاريس ديد با يكديگر ازدواج كردند. او ميگويد: تولد پسرم «ايزاك» نقطه عطفي در زندگي من بود كه به من قدرت داد. دروگبا اكنون سه فرزند دارد و مايل نيست كه آنها هم مثل او هميشه در حال تغيير مكان از شهري به شهر ديگر باشند. انگليس كشور محبوب دروگباست. او تمايل دارد پس از پايان فوتبال حرفهاي در انگليس بماند. به نظر او هيچ جايي بهتر از انگليس نيست و در اين رابطه ميگويد: «وقتي از شهري خوشم بيايد ديگر دوست ندارم از آن جا بروم. بچههايم هم انگليس را دوست دارند.»
پسرش ايزاك طرفدار تيم آرسنال است چون تيهري آنري بازيكن محبوب او در آن بازي ميكرد. دروگبا به فرزندانش علاقه زيادي دارد و ميگويد: وقتي هر روز صبح بيدار ميشوم و صداي بچههايم را ميشنوم كه دور و برم به زبان انگليسي حرف ميزنند لذت ميبرم. بايد اعتراف كنم انگليسي حرف زدن آنها از من خيلي بهتر است. امروزه چندين فوتباليست معروف، كتاب زندگي خود را منتشر كردهاند ولي آيا زندگينامه دروگبا هم چاپ ميشود؟ دروگبا پاسخ ميدهد: «بله، من به اين كتاب فكر ميكنم. خيلي چيزها دارم كه در آن بنويسم. از ساحل عاج تا انگليس خيلي اتفاقات براي من افتاده است ولي مطمئن نيستم چه وقت اين كار را ميكنم. شايد اين كتاب را بعدها يعني وقتي فوتبال را كنار گذاشتم بنويسم.»
دروگبا پس از خداحافظي از فوتبال چه خواهد كرد؟ پاسخ دروگبا به اين سوال هم، چنين است: «در اين مورد هم خيلي فكر كردهام. نميخواهم تا سي و چهار سالگي صبر كنم و بعد تازه به فكر آينده خود و خانوادهام بيفتم. اگر بشود ميخواهم مربي شوم ولي ميدانم كه همسرم زياد با اين تصميم من موافق نيست اما خودم دوست دارم.»
دروگبا محبوبيت زيادي دارد. او سفير افتخاري سازمان ملل هم هست و مشكلات و وضعيت زندگي مردم كشورش را به گوش مسئولان ميرساند. ديديه دروگبا دوستان قديمي خودش را هنوز فراموش نكرده و هر وقت فرصتي پيدا كند و به ساحل عاج برود سري هم به آنها ميزند و دلشان را شاد ميكند. او مسيري سخت و طولاني را سپري كرده است. مسيري از ساحل عاج، اين كشور فقير آفريقايي كه پدر و مادرش در آن كارمند ساده بانك بودند تا انگليس كه خود هم اكنون در آن يك سوپراستار ميدان فوتبال است. او به خودش قول داده است كه نه تنها در عالم فوتبال بلكه در دنياي كوچك خانواده خودش هم سوپراستار باشد و آنها را تنها نگذارد.